نوشته شده توسط : روح الله

http://www.mylove.loxblog.com/up2/207349.jpg                           دلم گرفته اسمون  نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم از خودم  نمیتونم شکوه کنم
انگاری کوه غصه ها  رو سینه من اومده
اخ داره باورم میشه  خنده به ما نیومده
دلم گرفته اسمون  از خودتو خسته ترم
تو روزگار بی کسی  یه عمره که در به درم
حتی صدای نفسم  میگه که توی قفسم
من واسه اتیش زدن یه کولبار شب بسم
دلم گرفته اسمون  یکم منو حوصله کن
نگوکه از این روزگار  یه خورده کمتر گله کن
منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم
برگه تقویم میکنه لحظه به لحظه لعنتم
اهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تا اروم بگیره یه آدم شکسته تن



:: بازدید از این مطلب : 360
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 9 مهر 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد